وقتی در مورد بازار آزاد آهن صحبت میکنیم کاملا محرز و مشخص است که هیچ توزیعکننده یا واسطهگری نمیتواند احتکار کرده و قیمتها را بالا ببرد پس چرا هر بار که دوباره تورم شعلهور میشود سیاستمداران از تشدید کنترل و نظارت بر قیمتها سخن میگویند و در شیپور مقابله با گرانفروشی و احتکار دلالان میدمند؟ اگر حق با دولتها بود پس چرا با وجود چند دهه کنترل قیمتها و مقابلهی آنها با احتکار و گرانفروشی همچنان از رونق و ارزانی در بازار آهن خبری نیست؟ چرا سیاستگذاران در 4 دههی پیشین به طور جدی و دائمی گامی در جهت کاهش تورم برنداشتهاند و وقوع تورمهای تکرقمی مستمر به یک آرزوی تحقق نایافتهی 40 ساله برای مردم سرزمینمان بدل شده است؟
چرا آهنفروش نقشی در گرانی آهن ندارد؟
آیا در یک بازار آزاد که هیچ انحصاری وجود ندارد و آهنفروشان میتوانند به طور سالم با یکدیگر رقابت کنند میتوان آنها را به گرانفروشی و احتکار متهم کرد یا این فقط یک بازی سیاسی است که سیاستمدار از آن بهره میبرد تا گناه خود را بر گردن دیگران انداخته و فکر و ذهن مردم را از اصل مسئله و مقصر اصلی پرت و منحرف گرداند؟
وقتی از اقتصاد باز صحبت میکنیم منظور این است که هیچ انحصاری در بازار آهن وجود ندارد و هر کسی میتواند به این بازار وارد شده و یا از آن خارج شود و با رقیبان خود رقابت کرده و برای خود کسب سود کند بنابراین مهمترین شاخصهی چنین بازاری رقابتپذیری است. قیمتها در چنین بازاری به صورت شناور و بر اساس قانون عرضه و تقاضا که در ادبیات کلاسیک اقتصادی به آن دست نامرئی بازار نیز گفته میشود تعیین میشود و هیچ شخص یا ارگان خاصی نمیتواند به طور دستوری تعیین قیمت کند. وقتی اقتصاد بازار حکمفرماست واحدهای ناکارآمد خودبهخود حذف میشوند چرا که نمیتوانند با رقبای خود رقابت کنند و بنابراین سهم خود از بازار آهن را رفته رفته از دست میدهند تا جایی که دیگر ماندن در بازار برایشان به صرفه نیست. در مقابل واسطهگرانی که کارایی بالایی دارند و میتوانند رضایت مشتریانشان یعنی خریداران و مصرف کنندگان آهن را جلب کنند رفته رفته رشد میکنند و سهم خود از بازار را بیشتر میکنند.
حال فرض کنیم در چنین بازار آزاد و مبتنی بر رقابتی یک یا چند آهنفروش باشند که احتکار کنند و یا گرانفروشی کنند. در چنین حالتی این واسطهگران سهم خود از بازار را از دست خواهند داد و رقبا از آنها پیشی خواهند گرفت. خریدار ورق، میلگرد یا تیرآهن ابتدا به سایت شرکتهای مختلف فروشنده سر میزند سپس با آنها تماس میگیرد و قیمت را سوال میکند و در نهایت خرید خود را از شرکتی انجام میدهد که کمترین قیمت را اعلام میکند. احتکارکننده نیز وقتی میبیند مشتریان سابقش به سراغ رقبا میروند و از آنها خرید میکنند برای اینکه مشتریان خود را از دست ندهد مجبور میشود به فروش آهن در قیمت بازار بپردازد و در غیر این صورت سهم او از بازار کاهش پیدا میکند. بنابراین آهنفروش جز وقتی که مزیت انحصاری در بازار داشته باشد هیچ قدرتی برای گران کردن آهن ندارد و فقط در شرایط انحصاری که شرکتها و نفرات دیگر اجازهی ورود به چنین بازاری را ندارند و از امتیاز خاصی نسبت به دیگران برخوردار است و رقابتی وجود ندارد میتواند به تنهایی بر بازار اثرگذار باشد نه در شرایط رقابت کامل.
قیمت فولاد چگونه گران میشود؟
از نظر علم اقتصاد قیمت هر کالایی مانند شمش فولادی، ورق و میلگرد را عرضه و تقاضای آن در بازار تعیین میکند. وقتی دولت با کسری بودجه مواجه است برای جبران این کسری بودجه اگر به سادهترین، در دسترسترین و در عین حال وحشتناکترین کار ممکن یعنی چاپ پول روی بیاورد و بانک مرکزی را مکلف کند تا پایهپولی را افزایش دهد یک سیاست پولی انبساطی و تورمزا اتخاذ کرده است که نقدینگی را در جامعه گسترش میدهد. وقتی پول بیشتری در جیب و در حساب بانکی مردم باشد آنها بیشتر خرج میکنند و در نتیجه تقاضا افزایش پیدا میکند.
وقتی تقاضای کالایی مثل ورق افزایش مییابد قیمت آن بالا رفته و موقتا رونق نسبی در بازار ایجاد میشود و تولید و مصرف افزایش مییابد اما این اتفاقات خوب چندان دوامی نخواهند داشت چون هیچ رشد حقیقی در اقتصاد به وجود نیامده است. خیلی زود قیمت مواد اولیه و همینطور حقوق و مزایای کارکنان کارخانههای ورقسازی نیز دچار افزایش میشود و بنابراین ورقساز مجبور به کاهش تولید خود میشود که این یعنی کاهش عرضه ورق در بازار و افزایش دوبارهی قیمت ورق. در واقع چون حجم پول کشور افزایش یافته است ارزش هر ریال کمتر از قبل شده است و این یعنی افزایش قیمت کالاها و خدمات و یا همان تورم. بنابراین انتشار پول توسط بانک مرکزی در درازمدت نه تنها اثر مثبتی بر اقتصاد نداشته بلکه قطعا تورمزا نیز خواهد بود.
میدانیم تورم فقیر را فقیرتر میکند و غنی را غنیتر و تضاد طبقاتی را در جامعه گسترش میدهد. همینطور میدانیم افزایش فقر و بیعدالتی در جامعه خود موجب افزایش ستیزهجویی، پرخاشگری، بزهکاری، جرم و جنایت میشود. حال سوال اینجاست تورم چه سودمندی گزافی برای عدهای دارد که حاضرند به چنین بهای سنگینی آن را به جان و مال ملت تحمیل کنند؟
تصویر شماره 1 - قیمت فولاد چگونه گران میشود؟
گرانی آهن و روی دیگر سکه
اگر چنین است چه رانت و منفعتی برای سیاستمدار در بیثباتی و تورم بالا نهفته و چه دستهای پشت پردهای در کار است که اجازه نمیدهد اصلاحات ساختاری در ارکان اقتصادی کشور به وجود آید و به جای آن انگشت اتهام را به سمت واسطهگران زحمتکش بازار آهن نشانه میگیرد و عملکرد آنها را زیر سوال میبرد درحالی که این واسطهگران نه تنها بلای جان اقتصاد کشور و بازار آهن نیستند بلکه نقش مهمی در تأمین مواد اولیه مورد نیاز صنایع مختلف و در نتیجه چرخیدن چرخهای صنعت و اشتغالزایی بازی میکنند.به نظر میرسد سیاستمداران به دنبال این هستند که ذهن افکار عمومی را از ریشهی مشکلات دور نگه دارند و به جای قبول اشتباهات سیاستگذاری خود و تغییر آنها در جهت درست توپ را در زمین خود مردم انداخته و این ذهنیت را در جامعه ایجاد میکنند که ایراد کار از دولت و سیاستگذاریها نیست بلکه ریشهی مشکلات به وجود عدهای سودجو در میان مردم برمیگردد که تنها به فکر منفعت شخصی خود هستند و به بقیهی اعضای جامعه بیتوجهاند.
در واقع دولت به جای عذرخواهی و اصلاح ساختاری زیربنای اقتصاد کشور مطالبهگری مردم را به سمت خودشان نشانه میرود و مردم را به جان یکدیگر میاندازد. سیاستگذار به جای آنکه اصلاحات ساختاری را در دستور کار خود قرار دهد، سازوکارها را بهینه کند و تورم را کاهش دهد به مقابله با احتکارگری و گرانفروشی میپردازد و با زدن برچسب دلال به واسطهگران بازار آنها را احتکارگر، گرانفروش و مجرم معرفی میکند که همهی این کلمات در فرهنگ ما بار منفی زیادی دارند و در نتیجه جامعه نسبت به آهنفروشان و واسطهگران بازار فولاد کشور بدبین شده و ذهنیت بدی نسبت به آهنفروشان در ذهنها شکل میگیرد که به سختی میتوان آن را تغییر داد.
تصویر شماره 2 - گرانی آهن و روی دیگر سکه
آهنفروش از گرانی سود میبرد؟
حال که متوجه شدیم گرانی آهن ربطی به آهنفروشانی که در بازار آزاد فعالیت میکنند و در رقابت تنگاتنگی با رقبای خود قرار دارند ندارد این مطلب را بررسی میکنیم که آیا آهنفروشان از گرانی آهن سودهای هنگفتی بدست میآورند یا نه.
اگر چه ممکن است در کوتاهمدت و به محض بالا کشیدن قیمت آهن، آهنفروشان به سودهایی بیشتر برسند اما به این دلیل که تورم عامل رشد قیمتها بوده است هزینههای آهنفروشان از قبیل هزینهی حقوق و مزایای پرسنل، اجارهبها، انرژی، انبارداری و رشد و توسعه آنها نیز به همان اندازهی تورم رشد میکند. به همین دلیل در بلندمدت نمیتوان گفت حاشیهی سود آهنفروش بیشتر میشود چون با بالا رفتن قیمتها بازار آهن دچار رکود میشود و فروش آنها کاهش مییابد به علاوه هزینههای آنها نیز به اندازهی رشد درآمدهایشان رشد کرده است.